لزوم اجرای طرحی نو برای”نقص ظاهر”
چرا یک بدحجاب را که بهزعم رهبر معظم انقلاب مبتلابه “نقص ظاهر ” است آنچنان دفع میکنیم که دست به دامن فمینیست، حقوق بشر و کمپین حمایت از حقوق زنان شود؟
اسپرو- در سال یکبار و آنهم در فصل گرما “حجاب ” برایمان اولویت میشود. دستگاههای فرهنگی کشور میلیاردها تومان هزینه میکنند تا با برگزاری سمینارها، نشستها و نمایشگاهها، هریک بهنوبه خود برای حجاب کاری کنند.
درنهایت چند عکس یادگاری، رونمایی سبک جدیدی از چادر یا روسری و چند بنر در سطح شهر بهعنوان خروجی و مظهری از یک کار فرهنگی اثرگذار برجای میماند.
پس از طی شدن هفته عفاف و حجاب، “معضل حجاب ” به “مقوله حجاب ” تقلیل مییابد و از فردا روز از نو روزی نو!
غافل از اینکه سالهاست به بیراهه میرویم و با تزریق مسکنهای مقطعی نمیتوان انتظار درمان قطعی داشت.
ما باید در مسئله حجاب ابتدا خودمان را تربیت کنیم.
نخست آنکه درک کنیم هر بیحجابی، معاند نظام اسلامی نیست.
صداوسیما در راهپیماییها و چند روز مانده به انتخابات تلاش میکند غالب گزارشهای مردمی خود را از افراد بدحجاب یا کم حجاب گزینش کند. جالبتر آنکه اکثر این افراد هم دلداده نظام و انقلاب و رهبریاند و رسانه ملی به گمان اینکه مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی زده، ذوقزده این مصاحبهها را پخش میکند. غافل از اینکه آنچه در جامعه کنونی بیم وقوع آن میرود، خطر گرایش به سکولاریسم است. به این معنا که من نظام سیاسی را قبول دارم، به رهبرم عشق میورزم، ایران را میستایم؛ اما قوانینی را که کشورم بر اساس دینم تدوین کرده، لازم الاطاعه نمیدانم چون دین امری شخصی است و حجابم به خودم مربوط است!
بنابراین دومین زمینهای که در آن کوتاهی کردهایم بُعد جامعهپذیری افراداست.
حقیقت این است که ما نتوانستیم ارزشهای جامعه اسلامی را به ملتمان بهدرستی آموزش دهیم؛ چون نه در مدارس و دانشگاه نه در رسانه و هنر تلاشی نکردیم تا آموزههای دینی را به اقتضای سن، جنسیت، سطح زندگی و فرهنگ قومی مردم تبیین کنیم. درنتیجه پای اجبار به میان میآید.
بُعد سوم، اجبارهایی است که گاها رنگ و بوی امنیت ملی به خود میگیرد. ابتدا تحریک به تسلیم میکنیم و بعد سرباز زنندگان از دستور را هنجارشکنانی میدانیم که پیادهنظام غرباند! آیا ما در قبال کسانی که به هر نحو در کشور اختلاس، فحشا، پولشویی و… میکنند نیز چنین برخوردی داریم؟ پس چرا یک بدحجاب را که بهزعم رهبر معظم انقلاب مبتلابه “نقص ظاهر ” است آنچنان دفع میکنیم که دست به دامن فمینیست، حقوق بشر و کمپین حمایت از حقوق زنان شود؟ درواقع معاند شدن او نتیجه عملکرد ماست نه علت عملکرد ما!
مسئله دیگر اینکه تا سخن از حجاب به میان میآید یاد زلف کج بانوان میافتیم. درحالیکه عفت و حیا و حجاب برای هردو جنسیت تأکید و توصیه شده است. رفتار اشتباه ما زمینهساز اظهارات برخیها درباره نبود عدالت جنسیتی در ایران میشود.
اشتباه پنجم ما این است که حجاب را نوعی پوشش میدانیم! حجاب برترین لباس است اما صرفاً لباس نیست. هیچ چادرو پارچهای ذهنها را تمیز نمیکند. ایدهی چادرهای رنگی، عکس دختران زیبای باحجاب و یا تبلیغ برای کلاه حجاب و روسری با طرحهای زیبا یعنی ما حجاب را با مدلینگ اشتباه گرفتهایم! بسیاری از بانوان بدحجاب ما باطنی آراسته و ضمیری پاک دارند اما اینکه چرا حجاب را بهعنوان یکی از قوانین شرع و جامعه اطاعت نمیکنند شاید ریشه در “بی جستجو مؤمن شدن ” ما داشته باشد.
دینِ شناسنامهای که نهادهای فرهنگی هیچ تلاشی برای تبیین آن نمیکنند قطعاً در زمانهای که میل به جهانیشدن دارد و در تلاقی ممتد گفتگوها و فرهنگها واقعشده، جنبه نمایشی پیدا میکند. دین، حکمِ همان قرآن سر طاقچهای دارد که هرکه از کنارش رد میشود بوسهای بر آن میزند اما بهمحض فاصله گرفتن از آن هر خطایی، جایز تلقی میگردد.
بنابراین نهتنها برای حجاب، بلکه برای شناساندن ظرفیتهای شگرف دین اسلام به مردم و قوانین اثرگذار و انسان سازش باید طرحی نو درانداخت.
دیدگاهتان را بنویسید