انکار در وضعیت های اجتماعی به بحران دامن می زند
انکار در وضعیتهای اجتماعی کشندهتر است. وقتی مسئولان یک جامعه نظر کارشناسی جامعهشناسان و صاحبنظران را انکار کنند
اسپرو- انکار در وضعیتهای اجتماعی کشندهتر است. وقتی مسئولان یک جامعه نظر کارشناسی جامعهشناسان و صاحبنظران را انکار کنند و بدتر از آن، به توجیه وضعیت موجود بپردازند و چیزهای کم اهمیت را نشانهی سلامت جامعه خود بدانند، زمان نگرانکنندهای خواهد رسید که ممکن است تحولات اجتماعی خارج از مدیریت و اختیار آنان و دیگر صاحبان خرد و تدبیر به گونهای پیش بروند که کلّ جامعه را با چالش فروپاشی روبرو کند.
دکتر مهراب صادق نیا، استاد جامعه شناسی و فرهنگ دانشگاه ادیان و مذاهب، اخیرا در کانال تلگرامی خود یادداشتی را با عنوان «انکار» منتشر کرده و بدین وسیله از نحوه میریت بحران های در جامعه انتقاد کرده است.
در ادامه گزیده ای از این یادداشت ارائه می شود:
در دانش پزشکی اصطلاحی وجود دارد به معنای “انکار” (Denial). این اصطلاح به وضعیتی در بیمار و یا همراهان وی اشاره دارد که سبب میشود بیماری را انکار کنند. برای نمونه اگر پزشک بعد از بررسی و آزمایش به یک نفر بگوید که شما نارسایی عروق کرونر دارید و نیاز است که بایپاس کرده و عملِ باز قلب انجام دهید، بیمار و گاه همراهانش نخستین واکنششان انکار بیماری و احتمالاً متّهم کردن پزشک به بیسوادی است. انکار سادهترین کاری است که آنان برای فرار از سختیهای درمان در پیش میگیرند.
با این حال، بیمار مجبور است به پزشک دیگری رجوع کند. پزشک دوم نیز مجموعهای از پرسشها را مطرح میکند تا بتواند تشخیص درستی بدهد. از بیمار میپرسد که شما درد قفسه سینه دارید یا نه؟ وقتی غذا میخورید این درد تشدید میشود یا خیر؟ موقع راهرفتن چطور؟ سوزش معده دارید یا خیر؟ و … در اینجا بیمار با تکیه بر تجربهای که از پزشک اول دارد، پاسخهای دوپهلویی به پزشک میدهد تا شاید حرف دیگری بشنود. در نهایت، از پزشک دوم هم همان را میشنود. ولی انکار قویتر از این حرفهاست. به همین دلیل، تلاش میکند شواهدی هرچند ناچیز بیابد که نشان دهد او بیماری حاد قلبی ندارد و چارهی درمان او عمل باز قلب نیست.
بیمار انکارپیشه برای بار سوم راه به یک پزشک گوارش کج میکند. از دو تجربهی پیشین خود استفاده میکند و نشانههای بیماریاش را جوری میگوید که پزشک را قانع کند مشکل او گوارشی است و نه قلبی. مثلاً میگوید وقتی غذای ترش میخورم دردم شدیدتر میشود و یا سوزش روی دل دارم و … پزشک گوارش در نهایت با یک برگه رانیتیدین و شربت آلومنیوم ام جی او را راهی منزل میکند. بیمار شادمان از پیروزی به منزل میرود. شاید آن داروها کمی حال بیمار را خوب کند، ولی بیماری اصلی که تنگی عروق کورنر است همچنان باقیست و بیمار در معرض مرگ.
در نهایت در یک ساعت غمانگیز بیمار از پای در آمده و اورژانس بالای سر او میآید و اینبار بیمار نه با پای و اختیار خود، که درازکِش بر روی برآنکارد و مسلوبالاختیار به سوی اطاق عمل برده میشود. اینبار کسی از او نمیپرسد او را چه شده است و بیماریاش چیست؛ اینبار تا میخواهد حرفی بزند به او میگویند ساکت باش که صلاحیت اظهار نظر در بارهی بیماری خود را ندارید. اگر شانس بیاورید و انکارتان کار دستان نداده باشد، جرّاحی قلب نجاتتان میدهد.
انکار در وضعیتهای اجتماعی کشندهتر است. وقتی مسئولان یک جامعه نظر کارشناسی جامعهشناسان و صاحبنظران را انکار کنند و بدتر از آن، به توجیه وضعیت موجود بپردازند و چیزهای کم اهمیت را نشانهی سلامت جامعهی خود بدانند، زمان نگرانکنندهای خواهد رسید که ممکن است تحولات اجتماعی خارج از مدیریت و اختیار آنان و دیگر صاحبان خرد و تدبیر به گونهای پیش بروند که کلّ جامعه را با چالش فروپاشی روبرو کند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید